Direkt zum Inhalt
دوشنبه ۱۵ دسامبر ۲۰۲۵
دوشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۴

دیدگاه‌ها

رژیم این را هم می‌داند که باید از این وضعبت برزخی رها شود. حداقل در شرایط کنونی جدا از بغل‌کشی با چین و روسیه و ناز و کرشمه برای اروپا، ناگزیر باید با امریکا و شخص ترامپ کنار بیاید و کنار هم خواهد آمد! اما به شیوه "نرمش قهرمانانه"؛ کاری که دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی‌با تمام نیرو سر گرم آن است. 
دموکراسی و آزادی، پدیده‌های نسبی اجتماعی ‌هستند. نسبیت آنها به این بستگی دارد که آنها تا چه اندازه توسط "نهادهای قدرت" و "صاحبان سرمایه" کنترل و مهار شده و مورد استفاده و در نهایت سوء استفاده قرار می‌گیرند.
آیا ما نیز با حفظ استقلال سیاسی برنامه ای خویش، بصورتی استراتژیک در جبهه صلح و توسعه و ترقی قرار گرفته ایم، یا اینکه تبدیل به جاده صاف کن‌هایی بر روی امواج خروشان جنبش‌های مردمی جهت به تحقق رسانیدن پروژه‌های امپریالیستی شده‌ایم؟
بازی جدیدی کلید می‌خورد که هدف آن به قول تحلیل گران نظام باز گرداندن اعتماد فرو ریخته مردم است و دادن سیمای پاکی از ساده زیستی و انقلابیگری به رهبر !اعتمادی که می‌توان گفت به نازل ترین حد خود سقوط کرده است.
برنی سندرز در ویدیو‌های متعدد تبلیغاتی اش در مراحل مختلف مبارزات انتخاباتی، بر نقش مخرب رسانه‌های تحت کنترل کمپانی‌های عظیم مالی - صنعتی تاکید می کند. وی صراحتا این رسانه ها را ابزار فریب مردم می داند که به جای مطرح کردن موضوعات مبتلابه مردم همچون فقر ، بیکاری ، عدم دسترسی به بهداشت و تحصیل همگانی، به خبرپردازی و حرافی در مورد زندگی شخصی این یا آن سیاستمدار و هنرپیشه مشغول اند و افکار عمومی را به انحراف می کشند.
 هدف امپریالیسم و خائنین به ملت و کشور ایران از کودتا، علاوه بر به زیر کشیدن دولت ملی دکتر مصدق، تجاوز به استقلال و حق حاکمیت ملی و اعمال سلطه بر سیستم اقتصادی و دستگاه سیاسی کشور بود، در عین حال، حمله‌های خیره سرانه علیه تفکرات علمی و عقلانیت، علیه افکار و اندیشه‌های انساندوستانه و عدالت‌طلبانه و بالآخره، علیه جهانبینی و ایدئولوژی رهائی طبقه کارگر و زحمتکشان از ستم و استثمار طبقات ارتجاعی محسوب می‌گشت.
عبدی را غم مردم نیست او به دنبال راه کار ی است که راه را برای گرفتن جائی در حاکمیت بگشاید همراه با اما و اگرها و عشوه‌هائی که چاشنی مسئله است برای پوشاندن بوی گندی که از تحلیل‌‌این "چهره نامدار " بلند ‌‌‌می‌شود.
راهکار عاقلانه تر این بود که بعد از اینکه این حرکت تأثیرات تبلیغاتی و روشنگرانه اولیه خود را گذاشت، متوجه می‌شدیم که تاریخ مصرف این تاکتیک تمام شده است، به آن پایان داده و به تاکتیک‌های متنوع و ابتکاری فراوان دیگری پناه می بردیم.  
آن چه از نخستین روز انتشار ای بیانیه تا امروز که اکثر منتشر کنندگان بیانیه تاوان سنگینی برای آن پرداخته اند پیش رفته خارج ازاین سه برخورد ذکر شده در ابتدا نیست. امری که قبل از هر چیز بیانگر انشقاق در صفوف اپوزیسیون خارج از کشور و تداوم بیماری مزمنی است که از دیر بازبر پیکر این احزاب، جریان ها و افراد چنگ انداخته است.
نکته ای که پیش ازهرموضوع دیگر توجه صاحبنظران را به خود جلب می کند این است که آیا دولتیان کنونی کشورمان نمی خواهند ازپس برطرف کردن دشواری کار مردم کشوربرآیند یا اینکه می خواهند و نمی توانند؟ اگر نمی خواهند دلایل آن چیست؟
به همان مبارزه که مبارزات نسل‌های جوان در راه حفاظت از محیط زیست، یا مبارزات خیابانی در زمینه رفع استثمار اقتصادی و مبارزه در ضد جنگ و استقرار صلح بین المللی موثر است، شرایط برای ایجاد بافت ها و اندام‌های اقتصادی اجتماعی سوسیالیستی فراهم تر هستند.
در دنیای سرمایه داری تبلیغاتی خبری، رسانه های مجازی، تصویری، صوتی و کاغذی که دائما اذهان مردمی را از طریق بمباران اطلاعاتی هدفمند شستشو داده و با اتکا به آخرین مکانیزمهای کنترل روانی آنها را در راستای استراتژیک خویش هدایت می نمایند. آنها پروپاگانداهای هدفمندی را از طریق رسانه های مجازی که در عین حال نقش سازمان گرانه ای را نیز ایفا می نمایند، در اذهان آنها تزریق می نمایند، که اکثرا توسط دستگاه های امنیتی این کشورها کنترل و هدایت میگردند.
روشن است که این نوع برچسب زدن و برخورد انتزاعی، ‌پندارگرایانه، و پیش‌داورانه، آن هم بدون ارائه دادن هیچ‌گونه استدلال منطقی و مستندی، فقط "قصاص قبل از جنایتی" است برخاسته از شیوهٔ تفکر نویسنده که نمی‌توان آن را جدّی گرفت. به‌نظر می‌رسد که تلاش می‌شود به خواننده قبولانده شود که جهان‌بینی مارکسیستی- لنینیستی که "ایدئولوژی مسلط" در حزب تودهٔ ایران است، دیدگاهی ضد آزادی و ضد حقوق بشر است و از این روی این خطر وجود دارد که اگر زمانی حزب تودۀ ایران قدرت سیاسی را در دست بگیرد حقوق بشر را زیر پا بگذارد.
تاج زاده خود بخشی از این نظام است آن چه دل مشغولی اوست یافتن راه هائی برای ادامه حیات همین جمهوری است. او دغدغه اسلامی را ‌دارد که به نظرش مخدوش شده و باید چهره نورانی آن را احیا کرد.
امروز طبقه ی کارگر بیش از هر زمان زیر فشار حاکمیت استبدادی قرار گرفته است. سندیکاها زیر فشار خرد کننده ی نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی رژیم قرار دارند و سیاستهای نولیبرالی رژیم آشکارا در باره ی کارگران اجرا می شود.
معتقدم باید حزب چپ ایران(فدائیان خلق) با پذیرش دوعضویتی می تواند بماند وگرنه بی نام فدائیان نیز نخواهد ماند. باید که نام فدائیان بر تارک تاریخ مبارزه مسالمت آمیز باشد تا پتانسیل دگردیسی منطقی و موزون این نام معتبر تاریخی آشکارتر شود.
به این خادم «مغضوب» حکومت اسلامی باید یادآوری کرد که تا انجا که به مردم ایران برمی گردد آن ها به صراحت روشن ساخته اند که دشمن مستقیم و رودرروی آن ها همین جاست و در داخل کشور و هر روز و همه جا در زندان و محل کار و دانشگاه ها و خیابان ها و حتی اتومبیل های شخصی فاقدحریم و در صف های خرید مایحتاجی که قیمت اشان روزانه جهش می کند و مشاهده فسادبیکران و تاراج ثروت ها و امکانات کشور ... آن را با گوشت و پوست خود تجربه و لمس می کنند.
این گرایش به هیچ وجه ملغمه‌ای از نظرات مختلف نیست و بر أساس تجربیات طولانی چپ بنا شده است. پیگیر در دفاع از عدالت اجتماعی و سیال و منعطف برای رسیدن به اهداف انسانی‌، مستقل و در عین حال دارای اشتراكات با گرایش های دیگر.
روند عمو‌‌می ‌انحطاط و فروپاشی رژیم بستر اصلی است. گندیدگی پاردایم اسلام سیاسی، موجب فرایندشتابناک از هم پاشیدگی و بی خاصیت شدن نهادهای گوناگون رژیم شده است، که حتی نهادهای امنیتی و نظا‌‌می‌ از آن مصون نمانده‌اند.
برجسته‌ترین فراز این بیانیه، درخواست استعفای رأس هرم قدرت یعنی ولی‌فقیه است. این بیانیه از خط قرمز نطام عبور کرده و رأس حاکمیت را نشانه گرفته و خواهان گذار ازکلیت آن است؛ این بیانیه با مضمونی شجاعانه، بازتاب گسترده ای یافته است. 
در سرزمینی که گرسنگی بی خانمانی وفقر بر آن حکم می راند جوانی به خاطر دزدیدن دوبسته شیر خشک برای کودکش در ملا عام شلاق می خورد ونوحه خوان کلاش مداح اهل بیت به نام "هادی رضوی" دو قلم دویست میلیارد تومان از بانک سرمایه وچند بانک دیگروام می گیرد و به جایش نوحه یا " ابا صالح" می خواند.
حزب توده ایران شعار پیش بسوی تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری می‌‌دهد، اما به علت عملکرد سکتاریستی این حزب در گذشته، هیچ سازمان و حزبی به جز حزب چپ حاضر به همکاری با آن‌ها نیستند. اگر روزی این جبهه با حضور این دو حزب تشکیل شود، حزب توده باید سپاسگزار حزب چپ باشد چون حزب توده همه اتصالات همکاری خود با احزاب دیگر را سوزانده است.
این واقعیتی است که خود رژیم بیش از همه به آن واقف است. برای رژیم مسأله مهم و اکنون ایجادگشایشی در عرصه تحریم‌های خفقان آور نفتی و مالی است و بقیه تاکتیک‌ها و رویکردها، ترفندهائی برای تقویت موقعیت ضعف کمابیش مطلق خود در وادی مذاکره است.
در میان کشورهای در حال توسعه، قطعاً کشورهای بزرگی چون چین و هند توانستند به خوبی از مزایای جهانی‌سازی استفاده کنند. اما بسیاری از کشورهای دیگر بازنده جهانی‌سازی کنونی گشتند. کافیست به لیست کشورهایی که تحت فشار بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی و سازمان‌های مشابه دیگر هستند، نظری افکنده شود.
اروپا که مخاطب اصلی تهدیدها و اولتیماتوم‌های زمان بندی شده حکومت ایران هم است، برای خودش محرزشده که به دلیل تحریم‌های ثانوی آمریکا و پیوندهای اقتصادی عمیق اش با آنسوی اتلانتیک قادر به نجات برجام از طریق فعال کردن سازوکارمالی که مستلزم گشایشی در فروش نفت و کانال‌های بانکی است نیست.
حزب چپ با پذیرش استقرار یک "جمهوری سکولار و دمکرات" پس از دوران گذار نه تنها در جهت مبارزه برای سوسیالیسم گامی‌برنخواهد داشت، بلکه با چنین استراتژی نخواهد توانست متحدانی در میان جریان های چپ بیابد، زیرا جریان های چپ نه تنها خواهان سرنگونی و عبور از کلیت حکومت اسلامی‌ اند، بلکه با پایبندی بر عدالت اجتماعی و تامین منافع طبقات محروم در پی آنند تا مبارزات خود را در جهت استقرار اشکالی از جمهوری با ساختاری شورایی و غیر متمرکز، جغرافیایی یا منطقه ای پیش برند.
تجربه‌ زمامداریِ دولت‌های جناح چپ در آمریکای لاتین حاوی درس های مهمی برای چپ ایران است؛ یکی از مهمترین این تجربیات، یعنی انتخاب "الگوی نو - توسعه‌گرایی" توسط این دولت‌ها است.
درمیان کنشگران سیاسی و اجتماعی در ایران، در ابعاد بسیار بالای بی اعتمادی حاکم است، گسترش هنجارهای منفی این چنینی فقط می‌تواند اعتماد ناپایدار و شکننده در میان ما ایرانیان را بازهم شکننده‌ترکند.  
اگر می‌پذیریم روند فروپاشی نظام واقعی است باید کلاً سیاست نقد و اعتنا به اینها را کنار گذاشت و  همراه آن نیروهایی شد که در جهت این تغییرات نقش اصلی را ایفا می‌کنند.
سند سیاسی بدون در نظر گرفتن مرحله پیشا دموکراتیکی و گشایش فضای باز سیاسی، وارد مرحله گذار شده و برای آن استراتژی تعیین نموده است. به این دلیل است که در تما‌می‌مبحث "استراتژی سیاسی ما برای گذار از جمهوری اسلامی" این سئوال که، چگونه در ایران گذارآغاز خواهد شد، مسکوت مانده است.
دوستان حامی‌سند سیاسی! آیا اطمینان کامل دارند که در گذار از جمهوری اسلامی‌به جمهوری سکولار، وضعیت آینده مطلوب تحول طلبان با نگره مذهبی با وضعیت مطلوب ما تقابل نخواهد داشت؟ یعنی اینکه جمهوری سکولار مدنظر دمکرات اصلاح طلبان متحول شده قرینه با جمهوری دلپسند ما هم خواهد بود؟
با این تحلیل و ارزیابی از وضعیت حکومت، قاعدتاً ساده‍ترین نتیجه‌گیری، لزوم تغییر نظام و یا به زبان سیاسی سرنگونی، تغییر، برکناری و ... آن می‍بایست می‌بود؛ اما سند سیاسی پیشنهادی جز این دارد و سیاست «گذار از جمهوری اسلامی» را مطرح می‍کند.
زمانی که رأی‌دهندگان به احزاب سیاسی پشت کنند، مشروعیت کاندیداهای جذب و نامزد شده توسط حزب برای آن انجمن و نهاد سیاسی نیز بی‌معنا می‌شود. اگر رأی‌دهندگان اعتمادی به حزب نداشته باشند، چرا باید به کاندیداهایی که حزب نامزد کرده اعتماد داشته باشند؟
اشاره شد که برای درک اینکه اساساً چرا پارادایم مبارزه مسلحانه در جنبش چپ نوین دهه چهل و پنجاه ایران شکل گرفت‌، باید از مباحث این که «غلط بوده یا درست؟»، مقدمتاً فاصله گرفت و به این بررسی پرداخت که با بررسی شرایط عینی و تاریخی مشحص‌، باید به این سئوال پاسخ داد که اساساً چرا این جنبش اجتماعی شکل گرفت؟
اما سؤال این است که، چه عواملی به گفته مارکس باعث می شود (انسان) از قدرت ذاتی خویش فاصله بگیرد و فردیتش را از دست بدهد و تبدیل به پول شود. به نظر می رسد، در اینجا برپایه ی نظریه ی مارکس، پول به خودی خود علت نیست، بلکه معلولی است که در چرخه ی اقتصاد سرمایه داری خود تبدیل به علت می شود.