شنبه ۱۳ دسامبر ۲۰۲۵
شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۴
سیاست
گسترش و رشد اعتیاد، شرارت و لمپنیسم در جامعه، مسلما در مدارس نیز اثرگذار است. طبق آمار مسئولین آموزش و پروش 30 هزار دانشآموز به مواد مخدر اعتیاد دارند و یکصد هزار دانشآموز در معرض ابتلا به اعتیاد قرار دارند، دعوا و درگیری و حتی چاقوکشی در مدارس نیز روی میدهد چنانکه در دو سال گذشته دو نفر از دانشآموزان بر اثر اصابت چاقو در صحن مدرسه کشته شدهاند
هیچ زمینه از مبارزه مانند مبارزه برای رهاسازی ورزش کشور از تقیدات ایدئولوژیک و سیاسی، پیوند زننده سالم و پایدار ملت هم با خودش و هم با جهانیان در برابر قلدریهای جمهوری اسلامی نیست. از این امکان، نهایت بهرهگیری در مبارزه تبعیضستیزانه را باید برد
جهان ما به چونان پیچیدگی و تنیدگی رسیده است، که نمیتوان وجود یکی را بدون دیگری تصور کرد. در دنیای مجازی حال، کشاندن تودهها به خیابانها به سهولت ممکن است، چنانچه "میدان" در اکرائین و بسیاری کشورها در چند دهه اخیر بارها آنرا به اثبات رسانده است
مشکل سیاست جدید آزادی خواهان این بود که از الزامات سیاست جدید به "ماهیت" امریکا می رسیدند. ارزیابی از امریکا و سیاست ایرا ن نسبت به امریکا، دو مقوله مستقل هستند. مسلما ماهیت امریکا و سیاست ما نسبت به آن، با هم رابطه دارند ولی اشتباه است که معادله "یک به یک" بین آنها تصور کنیم. ارزیابی از ماهیت امریکا در تدوین استراتژی دراز مدت ما نقش اصلی را دارد ولی در تعیین سیاست امروزی ما نسبت به امریکا ، مسائل عملی و روزمره هم مؤثرند.
هر دو بیانیه ۱۴ نفره، از نمونههای بازتاب دهنده اراده ملی ما در ۱۴ مرداد امروزین ایران است. بیانیههایی که بگونه مسئولانه گذر از این رژیم را مسالمت آمیز خواسته اند و برپایی انتخابات آزاد، رفراندوم و تاسیس حکومت به دست شهروندان آزاد را پیش کشیده اند.
حزب چپ، پانزده ماه پس از تاسیس واقعا قوی تر برآمد کرد. استقبال کادرها و رزمندگان فدائی از کنگره نخست به مراتب از کنگره موسس چشمگیرتر بود. شما رفقایی را می دیدید که سال ها بود کناره گرفته و به هیچ یک از جناح ها و جریان های درون فدائی اعتماد نداشتند. اما امروز آنها با شوق و امید به کنگره آمده بودند. تو گویی هر کس به زبان حال با رفیقش می گفت: «ارغوان! شاخه ی همخون جدا مانده ز من!» به خانه خود خوش آمدی!
قضاوت نهائی در مورد مذاکرات احتمالی بین نیروهای کرد کردستان ایران و جمهوری اسلامی نه مبتنی بر نفس پذیرش مذاکره و نه بر پایۀ سرنوشت تلخ مذاکرۀ دکتر قاسملو با جمهوری اسلامی، بلکه بر پایۀ تجربۀ زندۀ نیروهای کرد سوریه استوار خواهد شد. قطعاً در این مذاکرات حقوق مردم کردستان ایران نیز بر سر میز خواهد آمد، و ناسازه (پارادوکس) ای که نیروهای کرد کردستان ایران با آن مواجه خواهند شد، استحکام تضمین این حقوق در شرایط احتمالی گذر از تنشهای کنونی بین جمهوری اسلامی و امریکاست.
اگر قرار باشد که حیات سیاسی دکتر قاسملو را در تکین واژه به تعریف برخیزیم و در خلاصه ترین شکل بیان کنیم، باید دمکراسی را برگزینیم! هم در گفتمان و هم در پراتیک. او بر بستر نقد توتالیتاریسم بود که به ارزش دمکراسی و اهمیت کلیدی آزادی های دمکراتیک رسید و اندیشیده، رهتوشه و برگرفته خویش از تجربه اش را پیشه همه زندگی سیاسی خود قرار داد.
به همان نسبت که شرط بندی روی اصلاح ناپذیری یا اصلاح پذیری حکومت خطا و گمراه کننده است، تاکید بر امکان عقب راندن استبداد در مقابل شلاق جنبش سراسری مردم و شیرینی "امنیت و حق مشارکت در حیاط سیاسی، بعد از عقب نشینی" ضرورتی راهبردی و تعیین کننده است.
در پیوند با بحران رو به حدت جمهوری اسلامی – امریکا، سه رخداد در دو روز گذشته 6 و 7 تیر سر برآوردند که برایند آنها برای آنانی جای درنگ و اهمیت دارد که دغدغه شان گر نگرفتن آتش جنگ است؛ برای کسانی که روندها را با این نگرانی پی می گیرند که این بحران مردم را زیر نگیرد.
در عرصه سیاسی، این گذر از جمهوری اسلامیبه مثابه مانع هرگونه تحول دمکراتیک در ایران به یک جمهوری سکولار دمکرات است که راهنمای عمل ما در سیاست اتحادها شناخته میشود. تشکیل و تقویت بلوکی از جمهوریخواهان سکولار دمکرات، در مرکز سیاست اتحادهای حزب ما قرار دارد.
سند سیاسی در جاهایی از خود و به شکل مخالفت با دخالت قدرتها در امور ملتها و از جمله مردم ایران و مخصوصاً به شکل نظامی ابراز نظر کرده و از شکلگیری جهان و منطقه ای بدور از زورگویی، خاورمیانهای عاری از زورگوییهای اسرائیل علیه فلسطینیها و نیز رها یافته از تاخت و تاز انواع بنیادگراییها، سخن گفته است.
به یاد داشته باشیم که مذاکره ایران و آمریکا، در ادامه ملغی کردن یک طرفه قرار و مدارهائیست که بین ایران و رئیس جمهور قبلی آمریکا گذاشته شده و سپس به تایید سران پنج کشور دیگر و سازمان ملل هم رسیده بود. معقول است که این سئوال پیش کشیده شود که چه تضمینی وجود دارد که این بار هم آمریکائیها زیر قول خود نزنند.
در کمیسیون این نیز مطرح بود که ما ضمن تصریح بر امر گذار از جمهوری اسلامی به جمهوری سکولار دمکرات، میباید که پیشنهاد مرکزی و اثباتی حزب برای نحوه گذار مطلوب را نیز پیش بکشیم. میدانیم که در صفوف جنبش دمکراتیک و تبعاً میان ما، بر سر اینکه روند گذار مقدمتاً متمرکز بر کدام گزینه باشد و از کدامین حلقه عبور کند، مواجه با تنوع نظریم.
مناسبات خارجی بر محور برقراری ارتباطات در راستای رفع نیازها و تأمین منافع و مصالح داخلی مردم کشور بر اساس پایبندی به نظام ارزشی ذکر شده در مقدمه تعیین میگردد. این راهکارهای بر مبنای موازین بینالمللی حقوق بشر در مقیاسهای فردی و اجتماعی، قوانین و معاهدات بینالمللی بر بستر تأمین صلح و سعادت عموم بشری استوار هستند.
کابينه ترامپ تندروتر از خود اوست و کسانی مثل جان بولتن از طریق جنگ میخواهند پوزه جمهوری اسلامی را به خاک بمالند؛ در اين سياست، دولت اسرائيل، عربستان و امارات با تندرو های دولت ترامپ همدست و همراهاند. ترامپ تا کنون نشان داده است که به وعده های انتخاباتی خود وفادار است و می خواهد جمهوری اسلامی را با فشارهای اقتصادی و سياسی به زانو در آورد.
در شرایط جنگ، حتی جنگ اقتصادی، آن تاکتیک تعرضی که نتواند طرف مقابل را وادار به عقبنشینی کند، تاکتیک از سر سرگردانی نام دارد، تیر در تاریکی بهحساب میآید و پیشاپیش محکومبه ناکامی بیشتر است.
تحریم سپاه، مخالفان حکومت را نیز در برابر هم قرار داده است. اپوزیسیون جمهوری اسلامی طی همه این سالها هیچگاه نتوانسته بر نقاط اشتراک خود متمرکز شود و حرکتی درخور حول اشتراکات علیه استبداد و در راستای دموکراسی سازمان دهد. اما در این حد نیز آشکار در برابر هم قرار نگرفته بودند و فضای اپوزیسیون دوقطبی نشده بود.
نامه ها و عملکردها نشان می دهد که بخشی از نیروهای اپوزیسیون در خارج از کشور اهداف و مقاصد خود را با دخالت دولت های خارجی پیوند زده اند. در حالی که بخش قابل توجهی از نیروهای اپوزیسیون در داخل و خارج کشور به شدت مخالف آلترناتیوسازی و دخالت دولت های خارجی در تحولات سیاسی کشور و در صفوف نیروهای اپوزیسیون هستند.
چهل سال بعد از آن روز در سالهای اخیر هستند نیروهایی که در تمام پرونده سیاسیشان در چهل سال اخیر نتوانسته یا نخواستهاند در همکاری جدی با نیروهای غیر شرکت کنند. نیروهایی که تصور میکنند همکاری و اتحاد تنها با نیروهایی که مشابه آنان هستند مجاز است و در غیر این صورت به تصویری که آنان از خود ساختهاند لطمه وارد میشود.
بعد از سرکار آمدن ترامپ و تیم او این پرسش فعالشده که احتمال وقوع جنگ بین امریکا و جمهوری اسلامی چه اندازه است؟ سؤالی که در دوره بوش پسر و سیاست ناظر بر "محور شرارت" وی نیز مطرح بود. همزمانی دو روند متناقض پاسخ قطعی به این سؤال را دشوارتر کرده است.
در خلال این یک هفته کنگره امریکا میتواند تصمیم را بلوکه کند. خودغرضی و بیالتفاتی مطلق مقامات جمهوری اسلامی نسبت به مصالح مردم و کشور، و اشتیاق مرضی آنان برای هل من مبارز طلبی خانمانسوز به هر هزینهای از ذخایر جانی و مالی مردم، حتی مانع از آن شد که بر این پنجرۀ یکهفتهای و امکان بهرهگیری از آن برای مهار ترامپ مکث کنند.
رانت اقتصادی جماعتهای اسلامی از یکسو و ماجراجوییهای سیاسی و نظامی منطقهای و فرا منطقهای رجب طیب اردوغان از سوی دیگر زمینههای اصلی بروز این بحران بودهاند که با رشد فزایندهی تورم و بیکاری، بهویژه در ماههای اخیر خود را نشان داده است.
حسن روحانی دولت خود را دولت محیط زیست میداند اما کارشناسان و متخصین محیط زیست کارنامه محیط زیستی آقای روحانی را مطلقا منفی میدانند. از نظر این کارشناسان، دولت محیط زیستی دولتی است که هزینهای برای محیط زیست بدهد، به این معنی که در شرایط محدودیت منابع، از جایی برای محیط زیست بزند. اما در دولت روحانی برعکس است و بودجههای مربوط به محیط زیست بسیار ناچیز است
موضوع در این خلاصه نمیشود که رئیسی کیست، زیرا شناساندن او در سطح ملی و حتی بینالمللی را کارزارهای چند دههای علیه جنایت و دفاع از حقوق بشر تا حد بسیار زیادی پیش بردهاند و فرزند متعهد آیتالله منتظری شجاع با بازپخش صدای پدر علیه هیئت چهار نفره مرگ، آنها را در مقیاسی بزرگ تکمیل کرده است. مسئله، افشاء چرایی این انتصاب است از سوی ولایت.
در ایران، فعالان محیط زیست، مدنی، صنفی، سیاسی، قومی، مذهبی و... به دلیل فعالیت مسالمتآمیز آماج خشونت و سرکوب روزمرهی ارگانهای سرکوب حکومت قرار دارند. این در حالیست کە اساساً این گونە فعالیتها جزء حقوق شهروندی است و دولتها حق محروم کردن و مجازات شهروندان بهخاطر فعالیتهای سیاسی، مدنی و اجتماعیشان را ندارند.
آیندۀ سوریه و به میزان بسیاری آیندۀ اسد، مقدمتاً در گرو تعادل سیاسی – دیپلماتیک، و سپس توان بازسازی ویرانۀ عظیم بجامانده از جنگ است. جمهوری اسلامی در هیچ یک از این دو عرصه نمیتواند کمک مؤثری برای بشار اسد باشد.
ترکمنها با تشکیل ستاد مرکزی شوراها و تشکیل و سازماندهی سراسری کشت شورایی و همچنین با تشکیل کانون فرهنگی- سیاسی خلق ترکمن، جنبشی مدرن و درعینحال سرکش و نافرمان در مقابل حکومت تازه به دوران رسیده، مبتنی بر تبعیض و نابرابری را سازمان دادند. مردمی که پرونده درخشانی از مبارزات سیاسی، مدنی و اجتماعی دارند با توهین اشخاص معلومالحالی مانند خلیلی، کوچک و خوار نمیشوند.
تظاهرات و تحصنهای وسیع در استانها و شهرهای مختلف در حالی جریان دارد که سخنگوی دولت امروز با افزایش ٤٠ درصدی دستمزدها توسط مجلس نیز مخالفت کرده است. مخالفت با افزایش ٤٠ درصدی دستمزد در شرایطی است که ارزش دستمزدها طی کمتر از یک سال حداقل ٥٠ درصد کاهشیافته و قیمت کالاها دو تا سه برابر در همین مدت رشد کرده است.
. اتحاد فرد محور ولو با داعیه دمکراسی خواهی، ناقض دمکراسی و مایه مسخ دمکراتیسم است. پیوند خوردن سرنوشت اتحاد با اراده فردی فراجمع، همان "اتحاد همه با من" خمینی، پهلوی و رجوی است که سیاست در ایران معاصر بهاندازه تاریخ خود از آنها گزند دیده و بعید است دیگربار به تکرارش بنشیند!
پیام خامنه ای به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب بهمن و کنفرانس ورشو دو جمعبندی از تنش بین دستگاه حاکمۀ ایران و امریکا توسط دو طرف این تنش اند. پیام خامنه ای برنامۀ خیالی مرحلۀ 40 سالۀ بعدی حیات جمهوری اسلامی را به دست می دهد و کنفرانس ورشو نقشه های مبهم امریکا برای امنیت خاورمیانه را. اما این دو جمعبندی فقط به یک نتیجه قطعی راه می برند و آن استمرار تنش در چشم انداز کوتاه مدت و محتملاً میان مدت بین این دو است.
گرچه گذشته را نمیشود عوض کرد، اما عدهای نهتنها قادرند تاریخ آینده را با روایتهای ویژه خویش تعریف نمایند، بلکه قدرتمداران حاکم نئولیبرالی امروزین بلد هستند برای آینده تاریخسازی هم بکنند.
"29 بهمن" آغازی بود برای یک پایان و تا حد زیادی هژمونی یابی روحانیت در آن. گرچه این دومی، نه هنوز قابلفهم و رؤیت برای بسیارانی و ازجمله "ما". "29 بهمن" اذهان را برای پذیرفتن رهبری روحانیت به زعامت خمینی آماده کرد.
تاکنون و در عمل کشوهای بازیگر در افغانستان، دولت افغانستان را دور زدهاند. دولت افغانستان چارهای جز قبول واقعیت موجود ندارد. اگر دو سال قبل سیاست اعلامشده دولت این بود که مذاکرات صلح باید زیر نظارت دولت صورت گیرد، به دلیل فشارهای داخلی و خارجی تن به پذیرش ادامه مذاکرات بدون حضور مستقیم نمایندگان خود داده است
کنفرانس ورشو اقدامی است با سه هدف متفاوت: در مرکز آن جمهوری اسلامی نشانه رفته است، سپس سمتگیری است برای "حل مسئلۀ فلسطین" و سرانجام در راستای سیاست ترامپ برای ایجاد شکاف بیشتر در اتحادیۀ اروپا. تعقیب این سه نشان مبهم توسط دولت ترامپ - یعنی دولتی بدون برخورداری از اجماعی بین المللی و بدون انسجام درونی - موجبی است که این تیر به هیچ یک از اهداف اش اصابت مهلکی نداشته باشد.