شنبه ۱۳ دسامبر ۲۰۲۵
شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۴
جوانان
در لحظه کنونی از تاريخ که با تسلط بی رقیب، سرمايه جهانی مواجهیم، جهان بيش از پيش در معرض نابرابریهای وحشتناك قرار گرفته است. در آن، محيط زيست به طرز وحشتناكی تخريب میشود و وجود جنگهای منطقهای پايانناپذير و خانمانسوز و بی عدالتیهای وسيع اجتماعی از مشخصههای دوران كنونی به حساب میآیند. در اين جهان ناعادلانه بيشترين آسيبهای اجتماعی، اقتصادی و سياسی بر كودكان، زنان، كارگران، معلمان و دیگر زحمتکشان یدی و فکری و همه اقشار كم درآمد جوامع وارد میشود و بدين طريق، این بیشترینههای جوامع اغلب قربانی بی عدالتیها و جنگهای تحميلی قرار می گيرند.
جنبش دانشجویی میتواند به احزاب چپ روح جوانی، قدرت، قاطعیت، شفافیت، پرسشگرائی انتقادی، نوآوری و پیگیری بخشیده و آنها را در راستای آیندهای که متعلق به جوانان و نسلهای آینده میباشد، هر چه بیشتر مسلح و مجهز کرده و در پیکارهای آیندهساز، آبدیدهتر نماید.
روزهای سخت دانشگاههای ایران، سخت برای آن دسته از استادانی که به ناگزیر مانده بودند و دانشجویانی که از زیر ساطور اخراج جان به در برده و دم کشیده بودند. سالهای وحشت اعدامهای دهه شصت. گورهای جمعی که اکثر خفتگان در آن را مبارزان سالهای دور یا نزدیک جنبش دانشجوئی و دانشجویان تسویه شده تشکیل میدادند. تمامی اینها ضرباتی عمیق بر پیکر دانشگاه و جنبش آزادیخواهانهی دانشجویان بود. حتی دانشجویانی هم که تلاش میکردند رسالت خود را از طریق تلاش در راستای علم و در خدمت قرار دادن آن درمسیر ترقی اجتماعی ایفا نمایند از این ضربات بر کنار نماندند.
جنبش دانشجویی، پیکان انتقادی خود را به سوی سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی و به ویژه خصوصیسازی لجام گسیخته نشانه رفته است و اعتراضات کارگری این سالها که در نهایت به خیزش آبان منتهی میشود هم مطالبات اقتصادی را در راس گفتمانی خود داشتهاند. بنابراین دانشگاه امروز ظرفیت، امکان و تمایل همراهی سازماندهی شده با اعتراضات اجتماعی را دارد و این ظرفیت قابل چشم پوشی یا کنار گذاشتن نیست. همراهی دانشجویان با اعتراضات کارگری، معلمان و بازنشستگان این امکان را فراهم میکند که فعالین این حوزههای اعتراضی مختلف، ارتباطات نزدیکتر و در نتیجه برآمدهای مشترک داشته باشند.
وضعیت اعتراضات آبان ماه و دیماه ۹۸ نشانگر این واقعیت است که جامعه رادیکالیزه شده است. این رادیکالیزم ریشە در فقر، تبعیض و بیکاری و احساس ناامیدی از آیندە دارد. مطالبات در جامعه آنقدر انباشته و بدون پاسخ مانده است که دیگر به حالت انفجاری کشیده شده است. در عرصهی انتخابات مجلس و تحریم گسترده آن و دو دوره ریاست جمهوری حسن روحانی هیچ تغییر مثبتی در زندگی اکثریت مردم کشور بهوجود نیامده است و اکثریت جامعه دیگر در عرصه سیاسی و انتخاباتی جایی برای خود پیدا نمیکنند و اعتمادها به حکومت از بین رفته است.
روشی که من سرمایه داری فاجعه را تعریف می کنم بسیار ساده است: نشان می دهد که چگونه صنایع خصوصی بطور مستقیم از بحران های کلان سود می برند. سود زایی از جنگ ها و فاجعه ها موضوع جدیدی نیست اما واقعا در دولت بوش پس از یازده سپتامبر عمیق تر شده بطوری که دولت آنرا بحران امنیتی پایان ناپذیر اعلام و همزمان آن را ضمن خصوصی سازی در جهان اجرا کرد- دولت نظام امنیتی خصوصی شده را هم در داخل و هم در دو کشور اشغال شده عراق و افغانستان بکار بست.
جای تعجب نیست وقتی میبینیم که بعضی کشورها تلاش میکنند تا شبکه اینترنتی مستقل و جداگانه خود، با رسانههای مجزای مجازی خویش را تشکیل دهند. آنها از این طریق نه فقط از «کنترل» کلان سرمایهداری جهانی بر تکنولوژی ممانعت میکنند، روان و افکار مردم خویش را از صدمات پروپاگانداهای مستمر و مسموم به دور نگه میدارند، بلکه در عین حال صداهای متنوع دیگری را به رنگین کمان دیسکورسهای متنوع جهانی اضافه مینمایند.
- مصاحبه فصلنامه مُروا با یک دانشجو در ایران
- دانشگاه ضد انقلاب- هربرت مارکوزه و سرکوب جنبشهای اعتراضی دانشجویی
- جنبشهای اجتماعی و ضرورت تدوين يك استراتژی مشترك
- اعتراضات دانشجویی؛ انتخاب میان مرگ و آزادی
- مصاحبه با نائومی کلاین - کرونا ویروسِ بهترین هدیه برای "سرمایه داری فاجعه " است
- دانشگاه ضد انقلاب- هربرت مارکوزه و سرکوب جنبشهای اعتراضی دانشجویی
- جنبشهای اجتماعی و ضرورت تدوين يك استراتژی مشترك
- اعتراضات دانشجویی؛ انتخاب میان مرگ و آزادی
- مصاحبه با نائومی کلاین - کرونا ویروسِ بهترین هدیه برای "سرمایه داری فاجعه " است
حکومت در چهار دههی گذشته با اعمال محدودیتها و ممنوعیتهای بسیار مانع آزادی بروز استعدادها، امکانات، تولیدات و توزیع آثار موسیقی سبکهای مختلف شده است. از هر وسیلهای برای عدم مشروعیت هنر، موسیقی و فرهنگ دمکراتیک، متنوع، مدرن و امروزی تلاش زیادی کرده است. اما واقعیت سخت زندگی، فرهنگ، مطالبات نسلهای جوانتر، وضعیت جهانی و تکنولوژیهای مختلف، اینترنت و...، چنین سیاستهای سرکوبگرانهای را محدود و تضعیف کرده است. نوجوانان و جوانان در عرصهی جامعه بسیاری از ارزشهای حکومتی و اسلامی را این دنیایی و امروزی نمیدانند
در ایران نوجوانان و جوانان تلاش کردند تفاوتهای خود را به شکلی که دوست داشتند نشان دهند. چنین روحیهای جزیی از رفتار و زندگی جوانی است و جوان به دلیل موقعیت سنیاش کوشش میکند که مثل دیگری نباشد در حین این که از موسیقی و آثار دیگر هنرمندان در جهان استفاده میکند. و در اوایل کار کمی به دنبال شبیهسازی میرود، اما در ادامه خودش است و دنیای خودش. در چنین فضایی و با چنین روحیهای ما شاهد هستیم که موسیقی نمیتواند از بین رود و...
در مورد خیابان موضوع کاملاً متفاوت است. یک موزیسین خیابانی، در یک خیابان شلوغ، با انبوه مخاطبان اطرافش، وسط یک اجرای شاد، هر آن ممکن است چیزی بخواند که با تمایلات سیاسی و ایدئولوژیک حکومت همخوان و همساز نباشد. در جامعهی منسدد ایران، این اتفاق برای دستگاه سرکوب یک کابوس است: تبدیل یک موسیقی معمولی خیابانی به آغازگر یک اعتراض خیابانی!
اعضای گروه موسیقی ما اکثراً در عرصه هنر فعالیت میکنند. پیانیست ما «یه لو مورس» تراپیست موسیقی، «الیزی گرت چکو» گیتاریست گروه دانشجوی رشته روانشناسی، نوازنده جاز یا ساز ضربی ما دانشجوی رشته فیلم، «استین» گیتار باس می زند و دانشجوی رشته گیتار و «تام استوکس» دانشجوی رشته استودیو می باشند.
سیاست یکسانسازی فرهنگی در دوران پهلوی و تداوم این سیاست به شکلی دیگر در عصر جمهوری اسلامی موجب شده است، هوره نیز مانند سایر مشخصههای فرهنگی مناطق مختلف ایران، نتواند جایگاه شایسته و بایستهی خود را داشته باشد و کم کم رو به فراموشی برود. سکوت هورهچرها، سکوت یک نوای چند هزار ساله خواهد بود. امری که حتی تصور آن، به اندازهی مویه خواندن یک زن کورد در عزای یک عزیز از دست رفته غم انگیز است...
دنیای امروز دنیای گوناگونی و دنیای بدون مرز است و بهترین مبارزه با کسانی است که امروزه میخواهند مرزها را نگه دارند و انسانها را از هم دور و متنفر کنند. امروزه مبارزه با پوپولیسم و نژادپرستی باید با روشهای فرهنگی و هنری پیش برود تا در دلها و ذهنها رسوخ کند و یکی از بهترینها هنر فیوژن و تلفیقی است.
موضع آلن بدیو در بین متفکرین معاصر در باره هنرها منحصر به فرد است. موضع اش در جهت خلاف دیدگاه های هژمونیک(مسلط) کنونی در جامعه است. دیدگاه مسلط معتقد است که امروزه احتمال آشتی دادن هنر و واقعیت اجتماعی وجود دارد. انگار که هنر در عصر ما وظیفه دارد تا ما را از موقعیتی كه در فرآیندهای باز تولید در جوامع سرمایه داری وجود دارد، اطمینان دهد. اما این دیدگاههای مسلط، توانایی هنر را برای زایش افقهای دوری که بتواند ما را فراتر از محدودیتهای زمان به بَرند، محو می کنند.
موسیقی به انسجام اجتماعی کمک میکند و از این طریق اثر بخشی فعالیتهای گروهی را افزایش میدهد. آوازهای کار و جنگ، لالایی و سرودهای ملی، خانوادهها و گروهها یا کل یک ملت را به هم پیوند میدهند. به همین ترتیب موسیقی ممکن است وسیلهای برای کاهش استرس اجتماعی و پرخاشگری باشد. این عقیده که موسیقی ممکن است به عنوان یک همبستگی اجتماعی عمل کند، طرفداران بسیار دارد.
در جهان، هر گاه قسمتى از هنر، با آرمانهاى جامعه و طبقه ى سرمايه دارى و حتى اغلب، طبقه متوسطى كه سوداى بالا كشيدن خود به سطح اقتصادى بالاترى را داشت، همگام نميشد، هنر زير زمينى تولد ميافت. هر گاه سرمايه گذاران و كمپانى هاى هنرى و در اين عرصه، شركت هاى توليد موسيقى، نگاه مثبتى به ماهيت كيفى معناگراى اثر نداشتند، موسيقى زيرزمينى، تولد ميافت. در ايران، وضع بدتر هم بود! زيرا كه به صف اين قبيل مخالفان، حكومت هم اضافه ميشد!
پس از به گروگان گرفته شدن انقلاب ۵۷ توسط بنیادگراهای مذهبی تلاشی وسیع در نابودی و یا حداقل به حاشیه بردن این دو عنصر مهم فرهنگ ایرانی کردند و در همهی این سالها در تلاش برای ایجاد یک فرهنگ آمیخته به عرفان مذهبی و موسیقی به اصطلاح عرفانی مذهبی کردند که بتوانند جامعه را از این دو شاخصهی فرهنگی ایرانی تهی کنند.
در پایان جنگ اول جهانی، در حالی که سرود انترناسیونال را بلشویکها، تروتسکیستها و سایر سوسیالیستها استفاده می کردند، شورش کارگران آلمانی 1918-1919 از یک سو زیر فشار پلیس، و از سوی دیگر به علت تضادهای استراتژیک و تاکتیکهای داخلی رهبران شورش سرکوب شد. یک قرن بعد، جامعه شناس آمریکایی، "تاد گیتلین" در مقاله ای بنام «موسیقی گمشدهی چپ»، شکست مربوطه را تحلیل می کند و یکی از دلایل شکست را نبود سرودی که بتواند اعتراضات را یکدست و متحد کند مطرح می کند
در این شماره می خوانید:
مقدمه: در رابطه با اعترضات اخیر در ایران؛
- سرمقاله: موسیقی زبان حسی اعتراض و امکان عبور از تبعیضات و مرزهای تصنعی
- چرا به موسیقی گوش میکنیم؟
- «زن بودن و خواننده بودن»؛ دو جرم مضاعف برای خوانندگان زن ایرانی:
- نگاهی به نظرات آلن بدیو در مورد موسیقی؛
- سایتهای موسیقی، تاریک خانهی اشباحی که تیشه به ریشهی موسیقی زیرزمینی میزنند! و ...
مقدمه: در رابطه با اعترضات اخیر در ایران؛
- سرمقاله: موسیقی زبان حسی اعتراض و امکان عبور از تبعیضات و مرزهای تصنعی
- چرا به موسیقی گوش میکنیم؟
- «زن بودن و خواننده بودن»؛ دو جرم مضاعف برای خوانندگان زن ایرانی:
- نگاهی به نظرات آلن بدیو در مورد موسیقی؛
- سایتهای موسیقی، تاریک خانهی اشباحی که تیشه به ریشهی موسیقی زیرزمینی میزنند! و ...
در آغاز نوشته فکر می کردم که می توان از طریق راه اندازی سایتی صرفا در ارتباط با مسئله جوانان ایران بتوان دریچه ای شادی بخش بسوی جوانان باز کرد و راه بارکه ای برای ارتباط این نسل با نسلی که ما باشیم پیدا نمود. فکر می کردم هرکدام از جریانهای سیاسی می توانند با تکیه به متخصصان علوم اجتماعی و روانشناسی که دور بر خود دارنددست به پرپائی کنفرانس هایی بطور مشخص در رابطه با مسائل و مشکلات جوانان به زنند و به راه جوئی برخیزند.
هر شبکه، هر رسانه که قدمی درجهت شادی بخشیدن به دنیا ی جوانان ایران قدم بر دارد استقبال می کنم. ازهر برنامه ای که سبک زندگی غربی را برای جوان ایرانی گیر کرده در الگوی متحجر و ابتر جمهوری اسلامی تبلیغ می کند استقبال می کنم.
با وجود کشمکش حاکمیت ومردم سر دامنه، سرعت و آزادی انیترنتی و سرسختی که حاکمیت نشان می دهد، حکومت اسلامی ارزش و تاثیرابزار و دنیای دیجیتالی را بسیار خوب می فهمد. سال هاست که بودجه های کلان برای سامان دهی دیجیتالی صنایع نظامی خود تخصیص می دهد. ساده لوحانه خواهد بود اگر تصور شود که از نقش شبکه های اجتماعی در فضای سیاسی و هدایت افکار جوانان غافل است!
انعکاس و گسترش این نقل قول که خامنه ای وفرماندهان سپاه گفته بودند" اگر به بهای کشتن همه تظاهرات کنندگان هم شده این حکومت باید حفظ شود."همراه آن سرکوب کور و وحشیانه!روحیه مردم علی الخصوص جوانان را شکست و آن ها از وسط خیابان ها به کنج خانه هاکشاند ! و این فکر نادرست حکومت خواسته که "هر کس باید به فکر خودش باشد."ضربه ای جدی به مبارزه مردم وارد کرد.
جوانهایی که نوع زندگیشان طوری است که آن را به طرف همان ادا اطوار لاتهای محله شان و طرف خلافکاری سوق می دهد. بخصوص جوانهای حاشیه نشین. جوان های بیکار آمده از شهرهای دیگر برای یافتن کار! کودکان و نوجوانان کار وِلو در خیابانها. که همین طور در هم میلولند . چند نفری در یک اطاق کوچک فاقد هر امکان زندگی میکنند. از هیچ کار خلاف روی گردان نیستند. هیچ مرزی را رعایت نمی کنند.
پاتوق های وسط شهری مال جوانای طبقه متوسط است که محل زندگیشان هم به نوعی وسط شمال و جنوب است. میشه گفت از ونک به پائین. بیشترین بخش جمعبتی جوانها.هرتیپی توشون هست دختر و پسر. ازنوازنده تا خواننده تا شاعر، بچه های گوشه گیر، عمدتا بیکار. بچه های استادان دانشگاه ها،بچه های پزشگان و مهندسان کم در آمد که اسم ورسم دارند اما کم پولند خلاصه از همه جور.
محصول مشترک یک حکومت شتر گاو پلنگ بنیاد گرا و یک جامعه ناقص، ترس خورده، متوهم، دماغ بالا واز خود راضی. خانواده هائی که برای آرامش بخشیدن به فرزنداشان قوائد خانه وخانواده را بهم ریختند بی توجه به آینده و نتیجه کارشان محیط خانه را هتل کرده اند وخودشان شده اند نوکران بی جیر و مواجبی که فقط سرویس می دهند بچه بزرگ کردنده اند.
بیفرهنگی غریبی بر جامعه حاکم شده. همه ماهواره دارند دلشان می خواهد مثل کسائی که در تلویزیونهای فرضا من وتو و یا کانالهای ترکی نشان می دهند زندگی کنند آنوقت بیرون خانه با آدمها و قید و بندهائی مواجه میشوند که مال عهد حجر است. هضم کردن این همه تفاوت بخصوص برای طبقه متوسط بسیار سخت است.
شما بر باد رفتن و پرتاب شدن بیشترما رابه قعر جهنمی که جمهوری اسلامی ساخته است ندید. ضربات روحی که روزانه به ما وارد می شود کسی نمی بیند. روانشناسها می گویند: "بیست میلیون ایرانی از اختلال روانی رنج می برند"؛ درست نیست ما جوانها همه روانی شدیم. کسی که علاف است دیروزش با امروز و امروزش با فردا فرق نمی کند و هیچ چشم اندازی ندارد و هیچ کجا به بازی گرفته نمی شود و ارزشی برای او قائل نسیتند؛ روانی که چه عرض کنم دیوانه میشود.
نمی توان ایراد گرفت به جوانی که وقتی به جنس مخالف خود می رسد او را تنها در یک وجه سکسی می بیند. چرا که تمام مدت سراین مسئله در گیر بوده! تصویر کرده است. ترس خورده، اجازه نزدیک شدن نداشته، رابطه لطیف و انسانی دختر وپسر گناه کبیره است .هر چیز هم که گناه باشد میل به آن زیاد تر می شود . شاید در هیچ کشوری به اندازه ایران فکر دختر وپسر این قدر مشغول هم نباشد!
گسترش گفتمان امنیت گرایی از سال 2015 به این سو که پناهجویی را تهدیدی برای امنیت ملی سوئد و اروپای تلقی می کند نگاه منفی به پناهجویان همچون سربار جامعه یا تهدیدی علیه فرهنگ و هویت ملی را تشدید کرده است.
بیکار تا ظهر میخوابی. دور خودت میپیچی هزار یک فکراز سرت میگذرانی ازفکرکار تا فکر دختری که دوستش داری، فکر خانه، زندگی، ماشین. همان موقع مادر صدایت میزند بیا نهار بخور؛ همان طور که در کودکی صدایت کرد. شرمنده مانند همان کودک بر سرسفره مینشینی و میدانی که پدر دارد در بیرون جان میکند تا این سفره گشوده شود.
این جریان اعتراضی با هدف عدم انتقال دانشکده هنر و معماری به سوهانک و هم چنین با توجه به مشکلات عدیدهی دیگر این دانشکده از جمله؛ سیر صعودی افزایش شهریهها، حذف اساتید باتجربه و خبره، نبود امکانات و شرایط نامناسب کارگاهها، تفکیک جنسیتی و برخوردهای شدید حراست با دانشجویان برای پوشش آنها شکل گرفته و علیرغم اعتراضات پیاپی، دانشجویان این دانشکده هیچگونه پاسخی مبنی بر تغییر وضعیتشان دریافت نکرده اند.
سرکوب خیزش هیجده تیر نشان داد که به عقب راندن استبداد نه تنها نیازمند سازمانیابی فراگیرتر و ایجاد تشکلات پایدار و مستقل در درون جنبش دانشجوئی است بلکه همچنین درگرو تداوم، اتحاد و همبستگی تمامی جنبش هایی سکولار و دمکراتیکی است که برای تحول جامعه می کوشند. امروز با برآمد دوباره جنبش کارگری و طرح شعارهایی در آن و در جنبش دانشجویی مبنی بر پیونند زدن آن با مطالبات زنان و کارگران، زمینه فراگیرترشدن این حرکت ها افزایش یافته است.
علاوه بر جمهوری اسلامی، این اعتراضات مخالفان دیگری نیز داشت. شعارهای دانشجویان به مذاق جریانات پروغرب، که دل در گروی تغییر به دست آمریکا دارند، خوش نیامد. در تجمع دانشگاه تهران مخالفت مشخص این جریانات به مرکزیت گروههای سلطنتطلب با شعار «علینژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد» بود. شعاری که مرزبندی مشخص دانشجویان تجمعکننده را با جریانات پروغرب و ترامپیست نشان میداد.